08 مرداد 1398 - 17:52
نگاهی به عملیات مرصاد

احمق و احمق‌تر!

پنجم مرداد مصادف است با سالروز عملیات تاریخی و غرورآفرین مرصاد. عملیاتی که تنها چند روز پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل انجام شد و عملاً پرونده جنگ تحمیلی با این عملیات بسته شد.
نویسنده :
محمد شهیدی
کد خبر : 3583

پایگاه رهنما :

پنجم مرداد مصادف است با سالروز عملیات تاریخی و غرورآفرین مرصاد. عملیاتی که تنها چند روز پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل انجام شد و عملاً پرونده جنگ تحمیلی با این عملیات بسته شد. عملیات مرصاد در واقع پاسخی به عملیات «فروغ جاویدان» منافقین بود که با رشادت رزمندگان اسلام، توهم این خائنین تبدیل به «غروب جاویدان» شد. وقتی در ۲۷ تیرماه سال ۱۳۶۷ ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت، به‌یک‌باره سازمان با شرایطی مواجه شد که یا باید از اجرای عملیات دست می‌کشید یا قبل از استقرار نیروی‌های ناظر آتش‌بس از سوی سازمان ملل دست به عملیات می‌زد. ازاین‌رو رجوی با حمایت و تشویق صدام، وادار شد تا تاریخ عملیاتی را که برای ۳۱ شهریور تدارک دیده بود جلو بیاندازد و سوم مرداد را به‌عنوان روز تهاجم در نظر بگیرد. تعجیل در اجرای عملیات موجب شد تا بخشی از برنامه‌ریزی‌ها بر عهده ارتش عراق گذاشته شود. ارتش عراق در ۳۱ تیرماه سال ۶۷ – پنج روز بعد از قبول قطعنامه- دو عملیات اساسی در جنوب علیه ایران سازمان‌دهی کرد که با مقاومت نیرو‌های بسیج و سپاه مواجه شده و مجبور شد به مواضع اولیه عقب‌نشینی کند. طرح عراقی‌ها این بود که تا محور جاده خرمشهر اهواز بیایند و با تصرف آبادان و خرمشهر در مذاکرات دست بالاتر را داشته باشند. هادی شعبانی که ۲۰ سال در گروهک منافقین فعالیت داشته، در مورد چرایی و چگونگی حمله منافقین به ایران در پایان جنگ می‌گوید: «بعد از قبول قطعنامه از سوی ایران بود که مسعود (رجوی) سریعاً جلسه‌ای گذاشت و گفت: باید تا یک هفته دیگر به ایران حمله کنیم چراکه قبول قطعنامه از سوی جمهوری اسلامی نشان‌دهنده ضعف نیرو‌های ایرانی در جبهه‌های جنگ است و گفت که ما مقصر بودیم که ایران قطعنامه را قبول کرد، چون وقتی ما در عملیات چلچراغ، مهران را تصرف کردیم، شعار «امروز مهران، فردا تهران» سر دادیم و رژیم ایران ترسید که ما بتوانیم وارد تهران شویم و به همین خاطر سریعاً آتش‌بس را پذیرفت. بعدازاین صحبت‌ها بود که سازمان‌دهی جدید شروع‌شده و تیپ‌ها و لشکر‌های جدید تشکیل شدند. بعد‌ها مسعود عنوان کرد که در یک طرح هماهنگ با ارتش عراق قرار شده بود آن‌ها (نیرو‌های عراقی) از جنوب به ایران حمله کنند تا ما بتوانیم به‌راحتی از سمت غرب پیشروی کنیم.»
رجوی یک‌شب پیش از حمله نیرو‌های خود را جمع کرده و در آن جلسه سخنرانی مفصلی کرد و گفت: همین فردا باید حرکت کنیم و حتی به مهدی ابریشیم‌چی هم که فرمانده محور تهران بود گفت: «وقتی به تهران رسیدید اتاق کار سابق من در خیابان علوی را آماده کنید تا من بیایم و در آن مستقر شوم» و بعد خطاب به نیرو‌ها گفت: «بعد از ورود به تهران تا ۴۸ ساعت هر کاری خواستید بکنید و هرکسی را که خواستید بکشید تا اینکه من فرمان عفو عمومی بدهم!»
نیرو‌های منافقین وارد کشور شدند و تا اسلام‌آباد بدون هیچ‌گونه مشکلی جلو آمدند. در اسلام‌آباد مردم و نیرو‌های پراکنده مختصر مقاومتی کردند، ولی تا اسلام‌آباد موفقیت با آنان بود؛ اما وقتی برای رسیدن به کرمانشاه گردنه حسن‌آباد و تنگه چهارزبر را پیش رو داشتند به دلیل عارضه‌های طبیعی ناچار بودند برای ادامه مسیر متکی به جاده، پیش بروند ضمن آنکه ستون منافقین به‌گونه‌ای طرح‌ریزی‌شده بود که باید از جاده حرکت می‌کردند. چون ماشین‌هایشان پی‌ام پی‌های چرخ‌دار بود و بیرون از جاده کارایی چندانی نداشت. مردم وقتی از حمله منافقین خبردار می‌شوند به سمت کرمانشاه هجوم می‌آورند و براثر ازدحام ترافیک سنگینی در تنگه چارزبر ایجاد می‌شود و ستون منافقین پشت ترافیک و ازدحام پیش‌بینی‌نشده متوقف می‌شود تا اینکه یگان‌های رزمی سر می‌رسند و در مقابل آن‌ها خط دفاعی تشکیل داده و به مقاومت می‌پردازند. نخستین یگانی که در وهله اول با منافقین مواجه می‌شود، نیرو‌های عراقی هستند که در لشکر بدر سازمان‌دهی شده بودند. یک تیپ از لشکر بدر در حال جابه‌جایی به سمت جنوب بود که با ستون منافقین مواجه شده و با آنان درگیر می‌شود. کمی بعد با فرماندهی سرهنگ صیاد شیرازی چند هلی‌کوپتر ارتش ستون منافقین را هدف آتش باری خود قرار می‌دهند و تلفات زیادی را به آنان تحمیل می‌کنند. دکتر مجید مختاری راوی همراه سردار محسن رضایی در این عملیات با اشاره به عدم حضور سران منافقین در میدان نبرد، می‌گوید: «فرماندهان میانی با بیسیم با مسعود و مریم رجوی در خاک عراق ارتباط داشتند. حتی خبر رسید که هلی‌کوپتری آمد و از اسلام‌آباد، یکی از فرماندهان آن منطقه را که احتمالاً فرد مهمی بوده با خود برده است. نیرو‌های منافقین از طریق اسلام‌آباد کنترل می‌شدند و از شنود بیسیم‌هایشان پیدا بود که فشار سنگینی را تحمل می‌کنند؛ اما رجوی دستور عقب‌نشینی نمی‌داد. نهایت فشار آن‌قدر سنگین شد که روز پنجم همه پا به فرار گذاشتند. یک تعداد که بریده بودند و تابع دستور نبودند و فرار می‌کردند. نفرات منافقین در منطقه پخش‌شده بودند که عده‌ای از آنان به‌تدریج دستگیر شدند. در این عملیات منافقین حدود ۲ هزار نفر کشته و مجروح و دستگیرشده دادند و به ۳۵ الی ۴۰ درصد تشکیلات منافقین ضربه وارد آمد.» نکته جالب‌توجه اینکه رجوی چند هفته بعد از شکست سنگین در مرصاد، باقیمانده نیرو‌ها را در پادگان اشرف جمع کرد و در نشستی با عنوان «تنگه و توحید» با عدم قبول مسئولیت طرح‌های خیالی خود و عدم شناخت مردم ایران و نظر آن‌ها نسبت به منافقین، علت این تلفات سنگین را متوجه نیرو‌های خود کرده و می‌گوید تعلقات دنیوی آنان مانع پیروزی شده است! اما آنچه عبرت‌آموز و قابل‌تأمل است، وضعیت امروز این خائنین به وطن است. منافقین امروز در اقامتگاهی در آلبانی روزگار نکبت‌بار خود را می‌گذرانند و به‌تازگی تصاویری از فعالیت آن‌ها در فضای مجازی منتشر شد. پیرزنان و پیرمردانی که روزگاری در رؤیای فتح تهران بودند، امروزه به مبارزان فضای مجازی تبدیل‌شده‌اند که تنها هنرشان هجمه به انقلاب اسلامی با اکانت‌های جعلی و کلیک کردن است؛ اما بدبخت‌تر از منافقین هم در دنیا وجود دارند. احمق‌های درجه‌یک آمریکایی که به این جرثومه‌های فساد و تباهی و منفورترین گروه در افکار عمومی ایرانیان، دل‌خوش کرده و با آن‌ها نشست‌وبرخاست می‌کنند. در صدر این لیست، جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکاست که در نشست منافقین ادعا کرده بود جمهوری اسلامی چهل‌سالگی خود را نخواهد دید! وقتی کانال ارتباط و شناخت ایران برای آمریکایی‌ها، گروهک پوسیده‌ای مثل منافقین باشند، تحلیل‌ها و تصمیمات احمقانه‌ای که هر از گاهی از ترامپ و دولت وی سر می‌زند، جای تعجب چندانی ندارد. منافقین احمق‌اند که گمان می‌کنند با کلیک می‌توانند جمهوری اسلامی را سرنگون کنند و آمریکایی‌ها احمق‌ترند که روی چنین موجودات مفلوک و ورشکسته‌ای حساب کرده‌اند.

ارسال نظرات